نکات درس اول فارسی دوازدهم انسانی | راهنمای جامع و مرور سریع
نکات درس اول فارسی دوازدهم انسانی
درس اول فارسی دوازدهم انسانی با عنوان «شکر نعمت»، یکی از متون کهن و ارزشمند ادبیات فارسی است که مفاهیم عمیقی از شکرگزاری، قدرت پروردگار و جایگاه انسان را در خود جای داده است. این درس با نثر مسجع و شعر دلنشین سعدی، علاوه بر جنبه های ادبی و زبانی، سرشار از نکات فکری و عرفانی است که فهم دقیق آن ها برای دانش آموزان رشته انسانی در کنکور و امتحانات نهایی اهمیت ویژه ای دارد.

سفری به دنیای درس اول فارسی دوازدهم: شکر نعمت
درس اول ادبیات فارسی دوازدهم، «شکر نعمت»، متنی از کتاب گلستان سعدی است که با مضامین ستایش پروردگار، ناتوانی انسان در شکرگزاری حقیقی، بخشندگی بی کران الهی و ستایش پیامبر اکرم (ص) آمیخته شده است. این درس نه تنها گنجینه ای از زیبایی های ادبی و دستوری زبان فارسی است، بلکه مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی را نیز به خواننده منتقل می کند. برای دانش آموزان رشته انسانی، تسلط بر این درس به معنای کسب آمادگی بالا برای مواجهه با سوالات گوناگون امتحانی و کنکور در قلمروهای زبانی، ادبی و فکری است. درک صحیح هر واژه، بیت و عبارت در این درس، کلید موفقیت در پاسخگویی به این سوالات خواهد بود.
تحلیل جامع متن اصلی درس: معنی، قلمرو زبانی، ادبی و فکری
بخش اول: نثر آغازین «منت خدای را عزوجل…»
متن کامل بخش:
منّت خدای را، عَزَّوَجَلّ، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نَفَسی که فرو می رود، مُمِدِّ حیات است و چون بر می آید، مُفرِّحِ ذات. پس در هر نَفَسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
معنی دقیق و روان:
سپاس و ستایش مخصوص خداوند ارجمند و بزرگ است؛ زیرا اطاعت و فرمانبرداری از او باعث نزدیکی به درگاهش می شود و شکرگزاری و سپاس او، سبب افزایش نعمت ها می گردد. هر نفسی که انسان فرو می برد (دم)، کمک کننده و یاری رسان زندگی است و هر نفسی که بیرون می آید (بازدم)، شادی بخش و نشاط آور وجود است. بنابراین، در هر بار نفس کشیدن، دو نعمت بزرگ (دم و بازدم) وجود دارد و در قبال هر نعمتی، شکر و سپاس واجب و ضروری است.
قلمرو زبانی:
- منّت: سپاس، شکر، نیکویی.
- را: در «منّت خدای را»، حرف اضافه به معنای «برای» است.
- عَزَّوَجَلّ: گرامی و بزرگ است؛ معمولاً بعد از نام خداوند به کار می رود.
- قربت: نزدیکی (متضاد آن غربت به معنای دوری).
- به شکر اندرش: ترکیب دو حرف اضافه برای یک متمم (به + اندر + ش).
- مزید: افزونی، افزایش.
- مُمِدّ: یاری رسان، کمک کننده.
- حیات: زندگی.
- مُفرِّح: شادی بخش، نشاط آور.
- ذات: وجود، هستی.
- «ش» در «طاعتش» و «اندرش» به معنای «او» (متمم) است.
- واژگانی نظیر «موجب»، «مزید»، «مُمِدّ»، «مُفرِّح»، «موجود» و «واجب» همگی نقش مسند دارند.
- حذف فعل «است» به قرینه لفظی در پایان جمله «بر هر نعمتی شکری واجب».
قلمرو ادبی:
- قربت و نعمت: سجع متوازی.
- حیات و ذات: سجع مطرّف.
- موجود و واجب: سجع متوازن.
- فرو می رود و برمی آید: آرایه تضاد.
- جمله پایانی «در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب» تلمیح به آیه شریفه «لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدنَّکُم» (اگر شکر کنید، بر شما می افزایم) دارد.
- این بخش نمونه ای از نثر مسجّع در ادبیات فارسی است.
قلمرو فکری (پیام):
این بخش بر اهمیت شکرگزاری از خداوند و ناتوانی انسان در ادای حق شکر تاکید دارد و بیانگر این مفهوم است که هر لحظه زندگی انسان با نعمت های الهی گره خورده و هر نفس کشیدن خود نعمتی بزرگ است که شایسته سپاس است.
بخش دوم: شعر «از دست و زبان که برآید…» و آیه شریفه
متن کامل بخش:
از دست و زبان که برآید / کز عهده شکرش به درآید
«اِعمَلُوا آلَ داوُدَ شُکراً وَ قَلیلٌ مِن عِبادِیَ الشَّکُورُ»
معنی دقیق و روان ابیات:
از چه کسی و با چه توانایی برمی آید که از عهده شکر و سپاس خداوند آن گونه که شایسته اوست، برآید و حق شکر را به جا آورد؟ (پاسخ منفی است، کسی نمی تواند).
آیه شریفه: «ای خاندان داوود! شکرگزار باشید؛ و تعداد اندکی از بندگان من شکرگزارند.»
قلمرو زبانی:
- که: در مصراع اول به معنای «چه کسی» و نقش مضاف الیه دارد. در مصراع دوم حرف ربط وابسته ساز است.
- بیت دارای دو جمله و از نوع پرسش انکاری است.
- بیت: در وزن مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (مخصوص رشته انسانی).
قلمرو ادبی:
- دست و زبان: آرایه تناسب و مجاز از تمام وجود انسان، کردار و گفتار.
- از عهده به در آمدن: کنایه از توانایی انجام کاری را داشتن.
- برآید و درآید: جناس ناقص ناهمسان.
- سعدی آیه قرآن را در متن خود تضمین کرده است.
- شکر و شکور: اشتقاق (هم ریشگی).
قلمرو فکری (پیام):
انسان با وجود تمام تلاش ها، هرگز نمی تواند شکر حقیقی نعمت های خداوند را به جا آورد و شکرگزاران واقعی اندک اند. این بخش به ناتوانی انسان در ادای حق شکر و لزوم شکرگزاری عملی اشاره دارد.
بخش سوم: شعر «بنده همان به که ز تقصیر خویش…»
متن کامل بخش:
بنده همان بِه که ز تقصیر خویش / عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندی اش / کس نتواند که به جای آورد
معنی دقیق و روان ابیات:
برای بنده بهتر است که به دلیل کوتاهی و گناهان خود، از درگاه خداوند طلب آمرزش و پوزش کند.
وگرنه، هیچ کس قادر نخواهد بود که شکر و عبادت خداوند را آن گونه که شایسته بزرگی و الوهیت اوست، به جا آورد و ادا کند.
قلمرو زبانی:
- به: در اینجا به معنای «بهتر است» (صفت تفضیلی).
- تقصیر: گناه، کوتاهی.
- عذر: توبه، پوزش.
- ورنه: مخفف «و اگر نه».
- سزاوار: شایسته، درخور.
- به جای آورد: انجام دهد، ادا کند.
- حذف فعل «است» به قرینه معنایی در مصراع اول و حذف «شکر» به قرینه معنایی در مصراع دوم.
- بیت در وزن مفتعلن مفتعلن فاعلن (مخصوص رشته انسانی) سروده شده است.
قلمرو ادبی:
- بِه و به: جناس ناقص افزایشی.
- بنده و خدا: مراعات نظیر (تناسب).
- درگاه خدا: مجاز از ذات خداوند.
- واج آرایی مصوّت بلند «ا» در مصراع دوم.
قلمرو فکری (پیام):
این ابیات بر لزوم توبه و استغفار از گناهان تاکید دارند و بیان می کنند که انسان هرگز نمی تواند حق شکر و عبادت خداوند را به طور کامل ادا کند، بنابراین بهترین کار طلب بخشایش است.
بخش چهارم: نثر میانی «باران رحمت بی حسابش…»
متن کامل بخش:
بارانِ رحمتِ بی حسابش همه را رسیده و خوانِ نعمتِ بی دریغش همه جا کشیده. پردهٔ ناموسِ بندگان به گناهِ فاحش ندرد و وظیفهٔ روزی به خطایِ مُنکَر نبُرد.
معنی دقیق و روان:
باران رحمت بی اندازه و بی شمار خداوند به همگان رسیده است و سفره پر از نعمت های فراوان و بدون دریغ او در همه جا گسترده شده است. خداوند آبروی بندگان را به خاطر گناهان آشکارشان نمی ریزد و از بین نمی برد و سهم روزی آن ها را به دلیل خطاهای زشتشان قطع نمی کند.
قلمرو زبانی:
- را: در «همه را»، حرف اضافه به معنای «به» است.
- بی حساب: بی اندازه.
- خوان: سفره، سفره بزرگ و گشاده.
- بی دریغ: بدون مضایقه، بدون چشمداشت.
- کشیده: گسترده.
- ناموس: آبرو، شرافت.
- فاحش: آشکار، واضح.
- ندرد: پاره نمی کند، از بین نمی برد.
- وظیفه: مقرری، وجه معاش.
- روزی: رزق، آنچه هر روز نصیب می شود.
- مُنکَر: زشت، ناپسند.
- نبُرد: قطع نمی کند.
قلمرو ادبی:
- باران رحمت، خوان نعمت، پرده ناموس: اضافه های تشبیهی.
- رسیده و کشیده: سجع متوازی.
- پرده دریدن: کنایه از رسوا کردن و فاش ساختن راز.
- این بخش تلمیح به آیه شریفه «ربّکم ذو رحمه واسعه» (پروردگار شما صاحب رحمتی گسترده است) دارد.
- «پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد» اشاره به صفت ستارالعیوب بودن خداوند است.
- «وظیفه روزی به خطای منکر نبرد» اشاره به صفت رزّاقیت خداوند است.
- این قرینه ها دارای آرایه ترصیع (تمام واژه ها در قرینه ها دو به دو با هم سجع دارند) و نمونه نثر مسجع است.
قلمرو فکری (پیام):
این قسمت بیانگر گستردگی رحمت و نعمت های الهی، و صفات ستارالعیوب بودن و رزاقیت خداوند است که حتی با وجود گناهان بندگان، از آن ها دریغ نمی شود.
بخش پنجم: نثر «فرّاش باد صبا را گفته…» تا «نخل باسق گشته»
متن کامل بخش:
فرّاشِ بادِ صبا را گفته تا فرشِ زمرّدین بگسترد و دایهٔ ابرِ بهاری را فرموده تا بناتِ نبات در مهدِ زمین بپرورد. درختان را به خِلعتِ نوروزی قبای سبزِ ورق در برگرفته و اطفالِ شاخ را به قدومِ موسمِ ربیعْ کلاهِ شکوفه بر سر نهاده. عُصارهٔ تاکی به قدرتِ او شهدِ فایق شده و تخمِ خرمایی به تربیتش نخلِ باسق گشته.
معنی دقیق و روان:
خداوند به باد صبا، که همچون خدمتکاری فرش گستر است، فرمان داده تا سبزه و چمن سبز رنگ را بگستراند و به ابر بهاری، که مانند دایه ای مهربان است، دستور داده تا گیاهان (همچون دختران کوچک) را در گهواره زمین پرورش دهد. به مناسبت عید نوروز، خداوند لباسی سبز از برگ ها را بر تن درختان پوشانده است و با فرا رسیدن فصل بهار، شکوفه ها را مانند کلاهی بر سر شاخه های درختان قرار داده است. شیره انگور به قدرت او تبدیل به عسلی خالص و برتر شده و هسته خرمایی با پرورش او، به درخت خرمای بلند و بالنده ای تبدیل گشته است.
قلمرو زبانی:
- فرّاش: فرش گستر، خدمتکار.
- صبا: بادی که از شرق می وزد.
- زمرّدین: به رنگ زمرد، سبز پررنگ.
- دایه: پرستار کودک، زنی که کودک را شیر می دهد.
- بنات: جمع «بنت»، دختران.
- نبات: گیاه، رستنی.
- مهد: گهواره.
- خِلعت: لباس گران بهایی که از طرف بزرگان هدیه داده می شود.
- قبا: نوعی لباس بلند که جلو باز است.
- ورق: برگ.
- در برگرفته: پوشانده.
- قدوم: آمدن، فرارسیدن.
- موسم: فصل، هنگام.
- ربیع: بهار.
- عُصاره: افشره، شیره.
- تاک: درخت انگور.
- شهد: عسل.
- فایق: برگزیده، برتر، در اینجا به معنی «ناب».
- باسق: بلند، بالیده.
- «را» در این بخش به ترتیب نقش های حرف اضافه (به)، حرف اضافه (به)، نشانه مفعول، نشانه مفعول را دارد.
قلمرو ادبی:
- فرّاش باد صبا، دایه ابر بهاری، بنات نبات، مهد زمین، قبای سبز ورق، اطفال شاخ، کلاه شکوفه: همگی اضافه های تشبیهی هستند.
- فرش زمرّدین: استعاره از سبزه و چمن.
- باد صبا، ابر بهار، نبات، زمین، درخت، ورق، شاخ، شکوفه، عصاره، شهد، خرما، نخل: آرایه تناسب (مراعات نظیر).
- فرش و فراش: جناس ناقص افزایشی.
- بنات و نبات: جناس ناقص.
- بگسترد و بپرورد، در برگرفته و بر سر نهاده: سجع متوازی.
- باد و ابر و درختان و شاخ: آرایه تشخیص (جان بخشی).
- مهد زمین: تلمیح به آیه شریفه «ألَم نَجعَلِ الارضَ مِهاداً» (آیا زمین را گهواره نساختیم؟).
- نخل باسق: تلمیح به آیه شریفه «والنَّخلَ باسِقاتِ» (و نخل های سر به فلک کشیده).
قلمرو فکری (پیام):
این بخش قدرت بی کران خداوند در آفرینش و تدبیر هستی، نظم موجود در طبیعت و تبدیل عناصر به یکدیگر، و شکوه و زیبایی آفرینش در فصل بهار را به تصویر می کشد.
بخش ششم: شعر «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند…»
متن کامل بخش:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار / شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
معنی دقیق و روان ابیات:
ابر، باد، ماه، خورشید و آسمان، همه در تلاش و فعالیت هستند تا تو بتوانی روزی خود را به دست آوری و از آن با بی خبری و ناسپاسی نخوری.
تمامی این پدیده ها برای تو حیران و فرمانبردارند (مسخر تو هستند)، پس از انصاف و عدالت به دور است که تو از فرمان خداوند سرپیچی کنی و اطاعت نکنی.
قلمرو زبانی:
- مه: مخفف ماه.
- فلک: آسمان.
- در کارند: نقش مسند.
- نان: نقش مفعول.
- غفلت: بی خبری، ناآگاهی.
- از بهر: برای.
- سرگشته: حیران، سرگردان.
- شرط انصاف نباشد: دور از انصاف است.
- هر بیت دارای سه جمله است.
- حذف فعل «هستند» به قرینه معنایی در مصراع دوم بیت اول و دوم.
- وزن این ابیات: فعلاتن فعلاتن فعلن (مخصوص رشته انسانی).
قلمرو ادبی:
- ابر و باد و مه و خورشید و فلک: آرایه مراعات نظیر و مجاز از تمام جهان و هستی.
- مصراع اول آرایه تشخیص (جان بخشی) دارد.
- مصراع اول تلمیح به آیه شریفه «وَ سَخَّرَ لکم الشّمس و القمر دائبین» (و خورشید و ماه را به صورت دائم برای شما مسخر کرد) دارد.
- نان به کف آوردن: کنایه از کسب روزی.
- نان: مجاز از رزق و روزی.
- کف: مجاز از دست.
- تو و فرمان: آرایه واژه آرایی (تکرار).
- فرمانبردار و فرمان نبری: هم ریشگی.
- واج آرایی صامت «ر».
- مصراع دوم بیت دوم تلمیح به آیه شریفه «هُوَالّذی خَلَقَ لَکُم ما فی الارض جَمیعاً» (اوست که هرچه در زمین است، برای شما آفرید) دارد.
قلمرو فکری (پیام):
این ابیات بر این تاکید دارند که تمامی هستی مسخر انسان است تا او بتواند از نعمت ها بهره مند شود، و در مقابل، وظیفه انسان اطاعت و فرمانبرداری از خداوند است. این بخش مفهوم برتری و مسئولیت انسان را نشان می دهد.
بخش هفتم: نثر مربوط به پیامبر اکرم (ص) «در خبر است از سرور کائنات…»
متن کامل بخش:
در خبر است از سَرورِ کاینات و مَفخرِ موجودات و رحمتِ عالمیان و صَفوَتِ آدمیان و تَتمّهٔ دَورِ زمان، محمّد مصطفی، صَلَّی اللهُ عَلَیهُ و آلِه وَ سَلَّم،
معنی دقیق و روان:
در حدیثی از سرور تمام موجودات جهان، مایه افتخار و مباهات همه مخلوقات، رحمت برای تمامی جهانیان، برگزیده ترین انسان ها و کمال و اوج دوران ها (پیامبر خاتم)، حضرت محمد مصطفی – که درود و سلام خداوند بر او و خاندانش باد – چنین روایت شده است:
قلمرو زبانی:
- خبر: در اینجا به معنای سخن پیامبر، حدیث.
- کاینات: جمع «کاینه»، به معنای تمامی موجودات جهان.
- مَفخر: هر آنچه که مایه افتخار و مباهات باشد.
- صَفوَت: برگزیده، گلچین شده.
- تَتمّه: باقی مانده؛ «تَتمّهٔ دَورِ زمان» به معنای مایه تمامی و کمال گردش روزگار، پایان بخش دوران رسالت.
- دورِ زمان: روزگار.
- مصطفی: برگزیده و انتخاب شده، لقب پیامبر اسلام (ص).
- سرور و مفخر: سجع.
- رحمت و صفوت: سجع.
قلمرو ادبی:
- رحمت عالمیان: تلمیح به آیه شریفه «وَ ما أرسَلناکَ الّا رَحمَهً لِلعالَمینَ» (و تو را نفرستادیم مگر رحمتی برای جهانیان).
- مصطفی: تلمیح به آیه شریفه «انَّ الله اصطَفَی آدَمَ» (همانا خداوند آدم را برگزید).
- عالمیان و آدمیان: سجع.
قلمرو فکری (پیام):
این بخش به ستایش و معرفی والای پیامبر اکرم (ص) می پردازد و جایگاه رفیع ایشان را به عنوان سرور کائنات و رحمت العالمین بیان می کند.
بخش هشتم: شعر عربی «بلغ العلی بکماله…»
متن کامل بخش:
بَلَغَ العُلی بِکمالِه، کشفَ الدُّجی بِجَمالِه / حَسُنَت جَمیعُ خِصالِه، صَلُّوا عَلَیه و آلِه
معنی دقیق و روان ابیات:
او (پیامبر اکرم) با کمالات خود به اوج و بلندی رسید، تاریکی ها را با جمال نورانی خود برطرف کرد. تمام صفات و ویژگی هایش نیکو و زیباست؛ پس بر او و خاندانش درود و صلوات بفرستید.
قلمرو زبانی:
- بَلَغَ: رسید.
- العُلی: بلندی، اوج.
- کَشَفَ: کنار زد، برطرف کرد.
- الدُّجی: تاریکی ها.
- جَمالِه: زیبایی اش.
- حَسُنَت: نیکو و زیبا شد.
- جَمیعُ: همه، تمام.
- خِصال: جمع «خصلت»، ویژگی ها، صفات.
- صَلُّوا: درود بفرستید.
- عَلَیه و آلِه: بر او و خاندانش.
قلمرو ادبی:
- کمال و جمال: جناس ناقص اختلافی.
- صَلُّوا عَلَیهِ و آلِهِ: تلمیح به آیه قرآن (احزاب: ۵۶).
- واج آرایی صامت «ل».
قلمرو فکری (پیام):
این ابیات ستایش گر کمالات و جمال بی نظیر پیامبر اکرم (ص) هستند و بر لزوم درود و صلوات بر ایشان و خاندان مطهرشان تاکید دارند.
بخش نهم: شعر «چه غم دیوار امت را که دارد…»
متن کامل بخش:
چه غم دیوارِ امّت را که دارد چون تو پشتیبان / چه باک از موجِ بحر آن را که باشد نوح کشتیبان
معنی دقیق و روان ابیات:
امت اسلام را چه غمی می تواند باشد در حالی که پشتیبانی همچون تو (پیامبر اکرم) دارند؟ همان گونه که کسی که نوح کشتیبان او باشد، از امواج دریا هیچ ترسی ندارد.
قلمرو زبانی:
- باک: ترس، بیم.
- بحر: دریا (هم آوا: بهر به معنای سهم).
- را: در «امت را» و «آن را»، به معنای حرف اضافه «برای» است.
- هر دو مصراع دارای استفهام انکاری هستند.
- «تو» و «نوح کشتیبان» در نقش متمم قرار دارند.
قلمرو ادبی:
- دیوار امت: اضافه تشبیهی یا استعاری.
- این بیت دارای آرایه اسلوب معادله است (دو مصراع مستقل با مفهوم مشابه که مصراع دوم گویای مصراع اول است).
- موج، بحر، نوح، کشتیبان: آرایه تناسب (مراعات نظیر).
- مصراع دوم تلمیح به داستان حضرت نوح (ع) و طوفان دارد.
- پشتیبان و کشتیبان: جناس ناقص اختلافی (در برخی منابع جناس هم می آورند).
قلمرو فکری (پیام):
این ابیات بر قدرت و حمایت بی دریغ پیامبر اکرم (ص) از امت خود تاکید دارند و ایشان را به عنوان پناه و تکیه گاهی محکم معرفی می کنند.
بخش دهم: حکایت «هر گه که یکی از بندگان گنهکار…»
متن کامل بخش:
هر گه که یکی از بندگان گنهکارِ پریشان روزگار، دستِ انابت به امیدِ اجابت به درگاه حق جَلَّ وَعَلا بردارد، ایزدْ تَعالیٰ در او نظر نکند بازش بخواند؛ باز اعراض فرماید. بار دیگرش به تضرّع و زاری بخواند. حق، سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ فرماید: یٰا مَلائِکَتی ٰ قَد آستَحْیَیْتُ مِن عَبْدیٰ و لَیسَ لَهُ غَیریٰ فَقَدْ غَفَرْتُ لَهُ. دعوتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاریِ دعا و زاریِ بنده همی شرم دارم.
معنی دقیق و روان:
هر زمان که یکی از بندگان گناه کار و بدبخت، با امید به پذیرفته شدن توبه، دست تضرع و بازگشت به سوی خداوند بلندمرتبه را به درگاه او بلند کند، خداوند در ابتدا به او توجهی نمی کند. بنده دوباره خدا را صدا می زند، اما باز هم خداوند از او روی برمی گرداند. بنده برای بار سوم با التماس و زاری او را صدا می زند. آن گاه خداوند پاک و بلندمرتبه می فرماید: «ای فرشتگان من! همانا من از بنده خود شرمنده شدم؛ زیرا او جز من پناهی ندارد؛ پس او را آمرزیدم.» خداوند در ادامه می فرماید: «دعایش را مستجاب کردم و آرزویش را برآورده ساختم، زیرا از اصرار و گریه و زاری فراوان بنده خود حیا می کنم.»
قلمرو زبانی:
- پریشان روزگار: بدبخت، ناتوان.
- انابت: بازگشت به سوی خدا، توبه، پشیمانی.
- اجابت: پذیرفتن، برآورده شدن.
- جَلَّ وَعَلا: بزرگ و بلندمرتبه است.
- اعراض: روی گرداندن، بی توجهی.
- تضرّع: زاری کردن، التماس.
- سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ: پاک و بلندمرتبه است.
- «-َ ش» در «بازش» (باز او را) و «بار دیگرش» (بار دیگر او را) نقش مفعول دارد (جهش ضمیر).
- «-َ ش» در «دعوتش» (دعوت او) و «امیدش» (امید او) نقش مضاف الیه دارد.
- دست انابت: اضافه اقترانی (دست به قصد انابت).
قلمرو ادبی:
- پریشان روزگار: کنایه از بدبخت و بیچاره.
- انابت و اجابت: جناس ناقص اختلافی.
- عبارت عربی «یٰا مَلائِکَتی ٰ قَد آستَحْیَیْتُ مِن عَبْدیٰ و لَیسَ لَهُ غَیریٰ فَقَدْ غَفَرْتُ لَهُ» تضمین است.
قلمرو فکری (پیام):
این حکایت به رحمت و آمرزش بی حد خداوند اشاره دارد و نشان می دهد که خداوند حتی از بنده ای که بارها گناه کرده و توبه می کند، شرم می کند و او را می بخشد. این بخش تجلی لطف و کرم الهی است.
بخش یازدهم: شعر «کرم بین و لطف خداوندگار…»
متن کامل بخش:
کرم بین و لطفِ خداوندگار / گنه بنده کرده است و او شرمسار
معنی دقیق و روان ابیات:
بزرگواری و لطف بی اندازه خداوند را ببین که بنده گناه کرده است، اما خود خداوند از او شرمسار و خجالت زده می شود (و او را می بخشد).
قلمرو زبانی:
- کرم: بخشش، بزرگواری.
- لطف: مهربانی، احسان.
- خداوندگار: پروردگار.
- شرمسار: شرمنده، خجالت زده.
- فعل «است» به قرینه لفظی در پایان مصراع دوم حذف شده است.
قلمرو ادبی:
- کرم و لطف، خداوندگار و بنده، گنه و شرمسار: آرایه مراعات نظیر (تناسب).
- این بیت تلمیح به حکایت قبلی و سخن خداوند (یا مَلائِکَتی… غَفَرتُ لَهُ) دارد.
- واج آرایی صامت «ن».
قلمرو فکری (پیام):
این ابیات عظمت بخشش و مهربانی خداوند را به تصویر می کشند و اوج لطف پروردگار را در مقابل گناهان بندگانش نشان می دهند.
بخش دوازدهم: شعر «عاکفان کعبه جلالش…»
متن کامل بخش:
عاکفانِ کعبهٔ جلالش به تقصیرِ عبادت معترف که: ما عَبَدْناکَ حقَّ عِبادَتِکَ، و واصفان حِلیهٔ جمالش به تحیّر منسوب که: ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ.
معنی دقیق و روان ابیات:
عبادت کنندگان و معتکفان کعبه شکوه و بزرگی خداوند، به کوتاهی در عبادت خود اعتراف می کنند و می گویند: «ما تو را آن گونه که شایسته پرستش توست، عبادت نکردیم.» و وصف کنندگان زیور زیبایی خداوند، به حیرت و سرگشتگی نسبت داده شده اند و می گویند: «ما تو را آن گونه که شایسته شناخت توست، نشناختیم.»
قلمرو زبانی:
- عاکفان: جمع «عاکف»، کسانی که در مسجد به عبادت می پردازند (معتکف).
- جلال: بزرگی، شکوه.
- تقصیر: کوتاهی، سستی، گناه.
- معترف: اقرارکننده، اعتراف کننده.
- ما عَبَدْناکَ حقَّ عِبادَتِکَ: تو را آن گونه که شایسته عبادت توست، عبادت نکردیم.
- واصفان: جمع «واصف»، وصف کنندگان، ستایندگان.
- حِلیه: زیور، زینت.
- جمال: زیبایی.
- تحیّر: سرگشتگی، حیرت.
- منسوب: نسبت داده شده.
- ما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ: ما تو را آن گونه که شایسته شناخت توست، نشناختیم.
- واژگان «معترف» و «منسوب» در اینجا نقش مسند دارند.
- حذف فعل «هستند» به قرینه معنایی (معنوی).
قلمرو ادبی:
- کعبه جلال و حلیه جمال: اضافه های تشبیهی.
- جلال و جمال: جناس ناقص اختلافی و مراعات نظیر.
- عاکف، کعبه، عبادت: آرایه تناسب (مراعات نظیر).
- هر دو عبارت عربی (ما عَبَدْناکَ… و ما عَرَفْناکَ…) تضمین هستند.
- این بخش دارای آرایه سجع نیز هست.
قلمرو فکری (پیام):
این بخش بر ناتوانی انسان در شناخت و عبادت حقیقی خداوند تاکید دارد و بیانگر این است که حتی عابدترین و عارف ترین افراد نیز در برابر عظمت الهی به کوتاهی خود معترف اند.
بخش سیزدهم: حکایت «یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فروبرده بود…»
متن کامل بخش:
یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فروبرده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده؛ آن گه که از این معاملت باز آمد، یکی از یاران به طریقِ انبساط گفت: «از این بوستان که بودی، ما را چه تحفه کرامت کردی؟»
گفت: «به خاطر داشتم که چون به درختِ گل رسم، دامنی پُر کنم هدیهٔ اصحاب را. چون برسیدم، بوی گُلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت!»
معنی دقیق و روان:
یکی از عارفان و دل آگاهان، سر در گریبان تفکر و مراقبه فرو برده بود و در دریای کشف حقایق عرفانی غرق شده بود. هنگامی که از این حالت معنوی بازگشت، یکی از دوستان صمیمی اش با لحنی خودمانی و شادمانه گفت: «از این باغ عرفانی و معارف الهی که در آن بودی، چه سوغاتی و هدیه ای برای ما آورده ای؟»
او در پاسخ گفت: «قصد داشتم که وقتی به آن منبع گل و حقیقت برسم، دامن خود را پر از گل (معارف الهی) کنم تا برای دوستان هدیه بیاورم. اما وقتی به آن مقام و حالت رسیدم، عطر و بوی آن گل (تجلیات الهی) چنان مرا سرمست خود کرد که اختیار از کف دادم و تمام وجودم محو آن شد و نتوانستم چیزی با خود بیاورم!»
قلمرو زبانی:
- صاحبدلان: عارفان، دل آگاهان.
- جیب: گریبان، یقه.
- مراقبت: در اصطلاح عرفانی، کمال توجه بنده به حق و حضور دائمی او.
- بحر: دریا.
- مکاشفت: کشف حقایق عرفانی و شهود باطنی.
- مستغرق: غرق شده.
- معاملت: اعمال عبادی، سلوک عرفانی.
- انبساط: خودمانی شدن، صمیمیت.
- بوستان: باغ.
- تحفه: هدیه، ارمغان.
- کرامت کردن: عطا کردن، بخشیدن.
- «ما را» به معنای «برای ما»، «را» حرف اضافه.
- «-َم» در «بوی گُلم» نقش مفعولی (بوی گل مرا) و در «دامنم» نقش مضاف الیه (دامن من) دارد (جهش ضمیر).
قلمرو ادبی:
- سر به جیب مراقبت فروبردن: کنایه از تفکر عمیق و گوشه نشینی عارفانه.
- جیب مراقبت: اضافه استعاری و تشخیص.
- بحر مکاشفت: اضافه تشبیهی (مکاشفت به دریا تشبیه شده).
- بوستان: استعاره از معارف الهی و حقایق عرفانی.
- درخت گل: استعاره از حقایق الهی و معشوق ازلی.
- بوی گل: استعاره از جلوه جمال و عنایت الهی.
- دامنم از دست برفت: کنایه از بی اختیاری، از خود بی خود شدن، محو شدن در معشوق (فنا).
- مست و دست: جناس.
- بحر، مستغرق: آرایه تناسب.
- دوستان و بوستان: جناس ناقص اختلافی.
- واج آرایی صامت «س».
قلمرو فکری (پیام):
این حکایت عمیقاً به مفهوم فنای عاشق در معشوق، ناتوانی در بیان تجربیات عرفانی و سکوت عاشق حقیقی اشاره دارد. نشان می دهد که تجربه حضور الهی چنان غالب است که انسان از هر چیز دیگری غافل می شود و نمی تواند آن را به صورت مادی یا کلامی منتقل کند.
بخش چهاردهم: شعر «ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز…» و «این مدعیان…»
متن کامل بخش:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز / کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبران اند / کان را که خبر شد خبری باز نیامد
معنی دقیق و روان ابیات:
ای بلبل سحرخیز، عشق و عاشقی واقعی را از پروانه بیاموز؛ چرا که پروانه با سوختن در آتش شمع جان خود را از دست داد اما هیچ صدایی از او شنیده نشد (بدون ادعا و سکوت کامل فدا شد).
این کسانی که ادعای عاشقی و عرفان دارند، در حقیقت از مسیر و مقصد عشق بی خبرند؛ زیرا هر کس که واقعاً به حقیقت عشق دست یافت و به وصال رسید، هرگز بازنگشت تا از آن خبری بدهد (زیرا در معشوق فانی شد و زبانش از گفتن کند گشت).
قلمرو زبانی:
- مرغ سحر: بلبل.
- کان: مخفف «که آن».
- سوخته: در اینجا کنایه از عاشق راستین، پروانه.
- جان شد: جان خود را از دست داد، مرد.
- را: در «آن سوخته را جان»، «را» فک اضافه است (جان آن سوخته).
- مدعیان: ادعاکنندگان، کسانی که لاف می زنند.
- طلب: خواستن، در اینجا اولین مرحله سیر و سلوک عرفانی.
- بی خبران: ناآگاهان.
- «مرغ سحر» در مصراع اول منادا است.
قلمرو ادبی:
- مرغ سحر: نماد عاشق ظاهری و پرهیاهو.
- پروانه: نماد عاشق راستین، فداکار و خاموش.
- عشق، پروانه، سوخته، جان، آواز: آرایه تناسب (مراعات نظیر).
- مصراع اول آرایه تشخیص (جان بخشی) دارد.
- مصراع دوم بیت اول و دوم تلمیح به حدیث مشهور «مَن عَرَفَ الله کَلَّ لِسانُهُ» (هر کس خدا را شناخت، زبانش از گفتن بازماند) دارد.
- خبر: آرایه واژه آرایی.
- پروانه و سوخته، مرغ و سحر و آواز: تناسب.
- مدعیان و بی خبران: تضاد پنهان.
- واج آرایی صامت «س».
قلمرو فکری (پیام):
این ابیات بر تفاوت میان عاشق حقیقی و مدعیان عشق تاکید دارند. عاشق راستین با فداکاری و سکوت کامل به وصال می رسد و در معشوق فانی می شود، در حالی که مدعیان از حقیقت عشق بی خبرند و هرگز به وصال نمی رسند. پیام اصلی این بخش، خاموشی عاشق راستین و ناآگاهی مدعیان است.
«منّت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نفسی که فرو می رود، مُمِدّ حیات است و چون بر می آید، مُفرّح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.» این عبارت آغازین درس شکر نعمت، با نثری مسجع و آهنگین، بنیان فکری درس را بر پایه شکرگزاری و درک عمق نعمت های الهی بنا می نهد.
نکات کلیدی و جمع بندی درس (ویژه دانش آموزان انسانی)
درس «شکر نعمت» مجموعه ای غنی از مفاهیم ادبی، زبانی و فکری است که تسلط بر آن ها برای دانش آموزان رشته انسانی بسیار ضروری است. این بخش به خلاصه ای از مهم ترین نکات برای آمادگی امتحانات و کنکور می پردازد.
خلاصه مهمترین مفاهیم درس
- اهمیت شکرگزاری: درس با تاکید بر وجوب شکرگزاری آغاز می شود و نفس کشیدن را مصداق دو نعمت و شکر می داند.
- ناتوانی انسان در شکر حقیقی: سعدی بیان می کند که هیچ کس قادر به ادای حق شکر خداوند نیست.
- لزوم توبه و استغفار: با توجه به ناتوانی در شکر کامل، بهترین راهکار برای بنده، طلب عفو و پوزش از خداوند است.
- رحمت و بخشندگی بی کران الهی: خداوند با وجود گناهان بندگان، رازدار و روزی رسان است و از بسیاری دعا و زاری بندگان شرم می کند و آنان را می بخشد.
- قدرت آفرینش و تدبیر خداوند: طبیعت و تمامی موجودات در خدمت انسان و نشانه ای از قدرت خداوند هستند.
- ستایش پیامبر اکرم (ص): بخش مهمی از درس به معرفی و ستایش پیامبر اسلام به عنوان رحمت عالمیان و پشتیبان امت اختصاص دارد.
- فنای عاشق در معشوق: حکایات و اشعار پایانی به مفهوم عمیق عرفانی فنا و سکوت عاشق حقیقی در برابر معشوق می پردازند.
پرکاربردترین آرایه های ادبی در درس
در این درس آرایه های ادبی متعددی به کار رفته اند که برخی از آن ها از اهمیت ویژه ای برخوردارند و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند:
- سجع: در نثر مسجع درس (قربت و نعمت، حیات و ذات، رسیده و کشیده، مفخر و سرور و…) به وفور یافت می شود و یکی از ارکان زیبایی شناسی متن است.
- تشبیه: به ویژه اضافه های تشبیهی مانند باران رحمت، خوان نعمت، پرده ناموس، جیب مراقبت، بحر مکاشفت، دیوار امت و…
- کنایه: از عهده به در آمدن، پرده دریدن، نان به کف آوردن، پریشان روزگار، دامن از دست برفت.
- تلمیح: اشاره به آیات قرآن (لئن شکرتم لازیدنکم، واسجد و اقترب، و سخر لکم الشمس، هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا، و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین، ان الله اصطفی آدم، والنخل باسقات، الم نجعل الارض مهادا) و احادیث (من عرف الله کل لسانه) و داستان حضرت نوح.
- تشخیص (جان بخشی): باد صبا (فراش)، ابر بهاری (دایه)، درختان (قبا پوشیدن)، اطفال شاخ (کلاه شکوفه)، ابر و باد و مه و خورشید و فلک (در کارند)، جیب مراقبت (سر فرو بردن).
- مراعات نظیر (تناسب): دست و زبان، بنده و خدا، کرم و لطف، خداوندگار و بنده، ابر و باد و مه و خورشید و فلک، نوح و بحر و کشتیبان، عاشق و معشوق.
- جناس: به ویژه جناس ناقص (قربت و غربت، بِه و به، برآید و درآید، کمال و جمال، انابت و اجابت، باز و بار، مست و دست، بنات و نبات، فرش و فراش، پشتیبان و کشتیبان).
- استفهام انکاری: از دست و زبان که برآید…، چه غم دیوار امت را…، بیدل از بی نشان چه گوید باز.
- اسلوب معادله: چه غم دیوار امت را… / چه باک از موج بحر آن را…
نکات دستوری و زبانی پر چالش
- «را» فک اضافه: در مواردی مانند «امت را»، «آن را» به معنای «برای» و در «اطفال شاخ را» به معنای «برای اطفال شاخ».
- حرف اضافه برای یک متمم: «به شکر اندرش».
- حذف فعل: به قرینه لفظی یا معنوی در بسیاری از جملات و ابیات (مثل حذف «است» و «شکر»).
- نقش های دستوری واژگان: تشخیص مسند، مفعول، متمم (مانند «موجب» و «مزید» و «ممد» که مسند هستند).
- صرف افعال و واژگان کهن: (مثلاً ندرد، نبرد، برفت، گشته).
- شناخت وزن و قالب اشعار: برای رشته انسانی (مانند مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن و مفتعلن مفتعلن فاعلن).
- جهش ضمیر: در «بازش بخواند»، «بار دیگرش بخواند»، «بوی گُلم».
پیام های محوری درس
پیام های کلیدی درس حول محورهای زیر می چرخد:
- وجوب و اهمیت شکرگزاری و ناسپاسی در برابر نعمت ها.
- اعتراف به ناتوانی انسان در ادای حق شکر و شناخت خداوند.
- تجلی قدرت و حکمت خداوند در آفرینش.
- ستایش مقام والای پیامبر اکرم (ص) به عنوان راهنما و پشتیبان امت.
- تاکید بر توبه و آمرزش خواهی به دلیل قصور در عبادت و بندگی.
- مفهوم عرفانی فنا و سکوت عاشق حقیقی در برابر عظمت معشوق.
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری». این بیت مشهور سعدی، تصویری بی نظیر از هماهنگی و خدمتگزاری کل هستی برای انسان ارائه می دهد و مسئولیت شکرگزاری و اطاعت از خداوند را بر دوش او یادآور می شود.
واژه نامه جامع درس اول (شکر نعمت) – الفبایی
برای درک عمیق تر درس اول فارسی دوازدهم، آشنایی با معنی دقیق واژگان کلیدی بسیار حیاتی است. در ادامه لیستی از مهم ترین واژگان درس «شکر نعمت» به ترتیب الفبا همراه با معنی آن ها ارائه شده است:
الف
- اجابت: پذیرفتن، برآورده شدن.
- اعراض: روی گرداندن از کسی یا چیزی، بی توجهی.
- انابت: بازگشت به سوی خدا، توبه، پشیمانی.
- انبساط: خودمانی شدن، صمیمیت، شادی و گشادگی خاطر.
ب
- باسق: بلند، بالیده، سر به فلک کشیده.
- باک: ترس، نگرانی.
- بحر: دریا.
- بنات: جمع «بنت»، دختران.
- بی حساب: بی اندازه، بی شمار.
- بی دریغ: بدون مضایقه، بدون چشمداشت.
- بی نشان: کنایه از خداوند.
ت
- تاک: درخت انگور، رز.
- تحفه: هدیه، ارمغان، سوغات.
- تضرّع: زاری کردن، التماس کردن.
- تقصیر: کوتاهی، گناه، سستی در انجام کاری.
- تلمیح: اشاره به داستان، آیه، حدیث یا رویدادی تاریخی.
- تتمّه: باقی مانده، پایان بخش، مایه کمال.
- تحیّر: سرگشتگی، حیرت.
ج
- جَلَّ وَعَلا: بزرگ و بلندمرتبه است (بعد از نام خداوند).
- جمال: زیبایی.
- جیب: گریبان، یقه.
- جسیم: خوش اندام.
- جمیع: همه، تمام.
- جلال: بزرگی، شکوه.
ح
- حسنت: زیبا شد.
- حلیه: زیور، زینت.
- حیات: زندگی.
خ
- خاطر: دل، یاد.
- خلعت: لباس دوخته شده ای که بزرگی به کسی ببخشد.
- خصال: جمع «خصلت»، ویژگی ها، صفات.
- خوان: سفره، سفره بزرگ و گشاده.
د
- دایه: زنی که به جای مادر به کودک شیر می دهد یا از او پرستاری می کند.
- دورِ زمان: روزگار.
- دجی: تاریکی.
ذ
- ذات: وجود، سرشت.
ر
- را (حرف اضافه): به معنای «برای» یا «به».
- ربیع: بهار.
- روزی: رزق، مقدار خوراک یا وجه معاش.
ز
- زمرّدین: سبز رنگ.
س
- سرگشته: حیران، سرگردان.
- سزاوار: شایسته، درخور.
- سرور: بزرگ، آقا.
- سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ: پاک و بلندمرتبه است (بعد از نام خداوند).
- صبا: بادی که از جانب شمال شرق می وزد.
- صفوت: برگزیده، منتخب.
ش
- شاخ: شاخه درخت.
- شفیع: شفاعت کننده، پایمرد.
- شرمسار: شرمنده، خجالت زده.
- شهد: عسل.
ع
- عاکفان: جمع «عاکف»، کسانی که در مسجد به عبادت می پردازند (معتکف).
- عذر: توبه، پوزش.
- عُصاره: افشره، شیره.
- عَزَّوَجَلّ: گرامی و بزرگ است (بعد از نام خداوند).
غ
- غفلت: بی خبری، ناآگاهی.
ف
- فاحش: آشکار، واضح، زشت.
- فایق: برگزیده، برتر، ناب.
- فراش: فرش گستر، گسترنده فرش.
- فلک: آسمان.
ق
- قبا: جامه، جامه ای که از جلو باز است.
- قربت: نزدیکی (متضاد: غربت).
- قسیم: صاحب جمال، خوش چهره.
- قدوم: آمدن، فرارسیدن.
ک
- کان: مخفف «که آن».
- کاینات: جمع «کاینه»، تمامی موجودات جهان.
- کریم: بخشنده.
- کرامت کردن: عطا کردن، بخشیدن.
- کشف: کنار زد، برطرف کرد.
- کرم: بخشش، بزرگواری.
- کشیده: گسترده.
م
- ماه: (در «مه» مخفف شده).
- مایه افتخار: مفخر.
- مدعی: ادعاکننده، لاف زننده.
- مراقبت: توجه کامل به حق.
- مرغ سحر: بلبل.
- مصطفی: برگزیده، لقب پیامبر اکرم (ص).
- معترف: اعتراف کننده، اقرارکننده.
- معاملت: اعمال عبادی، سلوک عرفانی.
- مکاشفت: کشف حقایق عرفانی.
- مُفرِّح: شادی بخش، نشاط آور.
- مفخر: مایه افتخار.
- ممد: یاری رسان، کمک کننده.
- موسم: فصل، هنگام، زمان.
- منکر: زشت، ناپسند.
- منسوب: نسبت داده شده.
- منت: سپاس، شکر.
- مهد: گهواره.
- مطاع: فرمانروا، اطاعت شده.
- مزید: افزونی، زیادی.
- مستغرق: غرق شده.
ن
- ناموس: آبرو، شرافت.
- نبات: گیاه، رستنی.
- نبی: پیامبر، پیام آور، رسول.
- نسیم: خوش بو.
- نخل: درخت خرما.
- نبُرد: قطع نمی کند.
- نفس: دم.
و
- ورق: برگ.
- ورنه: مخفف «و اگر نه».
- وسیم: دارای نشان پیامبری.
- وصف: توصیف، شرح.
- واصفان: وصف کنندگان، ستایندگان.
- وظیفه: مقرری، وجه معاش.
نتیجه گیری
درس «شکر نعمت» صرفاً یک درس برای یادگیری لغت و آرایه نیست، بلکه دریچه ای است به سوی درک عمیق تر از جایگاه انسان در هستی، عظمت خداوند و راه و رسم بندگی. تسلط بر معنی دقیق واژگان، تحلیل قلمروهای زبانی، ادبی و فکری هر بخش، و درک پیام های کلیدی، ابزار شما برای موفقیت در امتحانات و کنکور خواهد بود. توصیه می شود پس از مطالعه دقیق این نکات، به مرور متن اصلی درس و حل تمرین های مرتبط بپردازید تا آموخته هایتان تثبیت شود. هرچه بیشتر با ظرافت های این متن کهن آشنا شوید، نه تنها در درس فارسی قوی تر می شوید، بلکه بینش عمیق تری نسبت به زندگی و معارف الهی پیدا خواهید کرد.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نکات درس اول فارسی دوازدهم انسانی | راهنمای جامع و مرور سریع" هستید؟ با کلیک بر روی آموزش، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نکات درس اول فارسی دوازدهم انسانی | راهنمای جامع و مرور سریع"، کلیک کنید.